ونوس زمینی

سلام دوستان! به وبلاگ من خوش اومدین!امیدوارم خوشتون بیاد....عزیزان نظر یادتون نره....

ونوس زمینی

سلام دوستان! به وبلاگ من خوش اومدین!امیدوارم خوشتون بیاد....عزیزان نظر یادتون نره....

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۴۵ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است


پدر مصری :پسرم ما در گذشته سرزمینی وسیع داشتیم
پدر یونانی :پسرم کشور ما در گذشته دانشمندان زیادی داشت
پدر ایتالیایی:پسرم کشور ما دارای امپراطوری قدرتمندی بوده
پدر عربی :پسرم ما پیامبری داشتیم که بسیار مهربان بود !!!.
.
.
پدر ایرانی: پسرم در گذشته ما کشوری داشتیم که

مصر بخشی از آن بود ، دانشمندان یونانی برای تحصیل به ایران می آمدند

رومی ها در جنگ از ما شکست می خوردند و هزار سال قبل از اعراب ما

یزدان را ستایش می کردیم ،این تاریخ را به خاطر بسپار

شاید روزی برای فرزندانت بگویی ما خلیج فارس و دریای کاسپین داشتیم و .......


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۳:۰۷
ونوس

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۲:۵۲
ونوس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۲:۵۰
ونوس

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۳
ونوس


خـ ـدایـآ اَجـ ــازه اَسـ ـتــ نـآصَـ ـبـور ے

کُـ ـنم ؟!

بـہ بُـزرگـیـتــ قـ ـسَـم اَز صَـ ـبورے

خـَسـ ـتہ اَم

اَز فــَریآدهـ ـایـے کہ دَر گـ ـلویـَ ـم خَــفہ

مــآند و مےمآنـد ...

از اَشـ ـکــ هایـے ک شـَبــ هـا بآلِـشـَ ـم رآ

خیـ ـس مےکُـ ـند !!

وَ تـُ ـو شــآهِـد آن هَــسـتے ...

از حَــرفــ هـایـے کہ زِنـ ـده بـہ گـ ـوُر

شُــد دَر دِلـَـم ...

آسـ ـان نیــسـتـــ دَر پــَـس خــَنـ ـده هـاے

مـَصــنوعــے

گِرِیـہ هـاے دِلـَتــ رآ دَر بـےپَـنـاهیــتـ. ...

وَ دَر پـُـشـتــِ هــزاران دُروغ پَــنهــان

کـُـنــے!!!

خـ ـدایـآ روحم را از بدنم جدا کن ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۰
ونوس


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۶
ونوس


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۵
ونوس

ســُﮩــرآبْ . .!
بـارآלּ چـِشمْ هـآیمـــ رآ شــُستْ ؛
بـِﮧ قــَدرے کـِْﮧ جـُـــز او . . .
دیـگــَر چـیـــــــــــزےْ رآ نــَدیـدَمْـــ ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۳ ، ۱۹:۱۲
ونوس


چه زود دیرمی شود!

در باز شد...
برپا !... بر جا !
درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.
بابا نان داد ، ما سیر شدیم...
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان...
و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند...
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم
و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت...!
و در زمانه ی سنگ و سیمان قلب هایمان یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته...
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم ،
زرد شدیم ، پژمردیم...
و خشکزار زندگیمان تشنه آب شد...
و سال هاست وقتی پشت سرمان را نگاه می کنیم،
جز رد پایی از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم،
و در ذهنمان جز همهمه زنگ تفریح ، طنین صدایی نیست...!
و امروز چقدر دلتنگ "آن روزها" ییم
و هرگز نفهمیدیم ،
چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم...!؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۳ ، ۱۹:۰۷
ونوس


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۳ ، ۱۸:۵۱
ونوس